بر برگ گل به خون شقایق نوشته اند کانکس که پخته شد می چون ارغوان گرفت |
بر برگ گل به خون شقایق نوشته اند کانکس که پخته شد می چون ارغوان گرفت |
ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت
تو آسمانی
آبی آرام و روشنی
من چون کبوتری که پرم در هوای تو
یک شب ستاره های ترا دانه چین کنم
با اشک شرم خویش بریزم به پای تو
بگذار تا بنوشمت ای چشمه شراب
بیمار خنده های توام بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی گرم تر بتاب " فریدون مشیری "
هندیجان - روستای جیری شاهزاده ابراهیم ( ره )
پس این ها همه اسمش زندگی است . حسين پناهي